×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

نوازش نسیم

.

اينه روزگار من..خواب

خواب

تنها در گوشه ي اتاق (خلوت گاه من) نشسته بودم وسر در گريبان برده و زار زار گريه ميكردم واشك مي ريختم و غنچه ي اركيده ام رو صدا ميزدم......

نميدانم چقدر طول كشيد كه صدايي شنيدم، صداي زنگ در،پايين رفتم و در را باز كردم،واي خداي من!!!!! زينب!!!

باورم نمي شد،اين وقت روز، اينجا،خونه ي من؟ ولي خودش بود ،غنچه ي اركيده ي من.

اما رنگش پريده بو و گريه ميكرد،رفتيم داخل بهش گفتم چي غنچه ي اركيده ي منو پژمرده كرده؟

يه دفعه زد زير گريه از گريه ي اون منم گريه ام گرفت،اما خودمو كنترل كردم و او را در آغوش كشيم و با دستام شانه هاشو نوازش كردم وپيشاني او را بوسيدم ودلداريش ميدادم..گريه نكن گلم ... گريه نكن عزيزم ... چي شده ؟

حق حق كنان گفت اوون اوون(كسي كه به خطرش منو رها كرد)منو تنها گذاشت و گفت ديگه دوسم نداره،پشيمونم پشيمونم !!! تورا خدا منو ببخش من برگشتم ديگه برا هميشه پيشت ميمونم..ديگه نتونستم خودمو كنترل كنم بلند زدم زير گريه واشك ميريختم در حالي كه از برگشتش خوشحال بودمو داشتم ميخنديدم گريه و خنده ام در هم آميخته شد ولي او فقط گريه مي كرد و التماس كه پشيمونم وميخوام برگردم.

آروم او را روي تخت نشاندم ودلداريش ميدادم ،سرش رو روي زانوهام گذاشت منم در حالي كه آرام دستي به موهاي او ميكشيدم ونوازشش ميكردم شروع كردم به خوندن لالايي، همون شعري كه خيلي دوس داشت، (آخه از لالايي خيلي خوشش مي اومد با شنيدن لالايي آروم ميشد)

لالالالالالايي......

ببار اي نم نم بارون زمين خشك را تركن.... سرود زندگي سركن... دلم تنگه دلم تنگه....لالايي كن مرغكم دنيا فسانه است... هر ناله ي شبگير اين گيتار محزون ....اشك هزاران مرغك بي آشيانه است

لالالالالالايي.......

آرام صداش كردم، زينب؟؟؟ غنچه ي اركيده ام؟؟؟خوابي؟؟؟

آري او به خوابي عميق فرو رفته بود، دوباره صدايي شنيدم ،صداي زنگ گوشي بود ،آرام سرش رو از رو زانو هام برداشتم و رو تخت خوابوندمش ورفتم گوشي رو برداشتم ،

الو... الو... بفرماييد؟ صدايي شنيدم كه با خنده ميگفت سلام عليرضا خوبيي؟ منم زينب، تعجب كردم !!! آخه زينب رو كه تازه من خوابوندم،گفتم خانم اشتباه گرفتي و گوشي رو قطع كردم و خواستم كه برم ديدم دو باره گوشي زنگ خورد، بازم جواب دادم الو.... الو... بفرماييد!!! باز كه شماييد!!! اينبار گفت : عليرضا ديوانه شدي منم زينب!!! گيج شدم يه سيلي محكم به صورت خودم زدم ديدم ،نه بيدارم!!! زينب ادامه داد عليرضا فردامراسم عروسيم، توي تالار... آدرس.......... من ديگه نفهميدم چي گفت  فقط صدايي رو مي شنيدم كه ميگفت: عليرضا؟ عليرضا؟علي.... چقدر گذشت؟ نميدانم!!! بلند كه شدم حرفهاي زينب رو بياد آوردم كه از عروسي ميگفت،گوشي را گذاشتم سر جاش و بلند زدم زير گريه و رفتم كنج تاريك اتاق نشستم و عكسش رو توي بغلم گرفتم و اشك ميريختم.. من فقط خواب بودم ؛آري خواب بود...

من ماندم يك عكس وگونه هاي خيس اشك و گريه هاي مكرر...

اينه روزگار من!!!!!!

 

دوشنبه 24 مرداد 1390 - 7:15:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 7 مهر 1390   7:50:46 PM

در زندگی سه چیز باز نمیگردد.زمان _کلمات و موقعیتها..سه چیز نباید از دست برود/ارامش امید و صداقت...سه چیز قطعی نیست/رویاها موفقیت و شانس..و سه چیز از باارزشترینهاست/عشق هعتماد به نفس و دوستان واقعی

http://tanha1369.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 2 شهریور 1390   7:18:52 PM

hila_evil برای

 اول ممنون از اینکه به وبلاگ من سر میزنید ونظر میدید بعدش اینکه من فقط حرف دلمو و اون چیزی که برام اتفاق افتاده رو تو وبلاگم نوشتم و مینویسم تا شاید سبک بشم شاید بتونم فراموشش کنم که هنوز نتونستم بازم ممنون که به وبلاگ من سر میزنید

http://solale.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 31 مرداد 1390   2:03:11 AM

لالالالا بخواب دنیا خسیسه / واسه کمتر کسی خوب مینویسه

یکی لبهاش همیشه غرق خنده ست / یکی پلکهاش تو خوابم خیسه خیسه

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

یکشنبه 30 مرداد 1390   9:42:59 PM

داااااااااااااااااي

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 25 مرداد 1390   4:13:41 PM

damet garm

http:// rahajavid.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 25 مرداد 1390   7:56:33 AM

درد عشقی کشیده ام که نپرس ......حکایت دلتنگی تلخی که به دل نشست ، علیرضا فقط می تونم بگم ممنون از احساسی که حکایت کردی